داستان ماجراجویی یک دختر در مورد انگشت شستش
مدت ها پیش ، یک زن یک دختر می خواست. بنابراین شعبده باز یک دانه به او داد. طولی نکشید که دانه ها به دختری به اندازه انگشت شست تبدیل شدند. وقتی دختر Thumb بزرگ شد ، قورباغه زشت آنقدر او را پسندید که قورباغه از اینکه عروس خودش باشد او را فریب داد. اما قورباغه را دوست ندارد و می خواهد فرار کند. قلب او همیشه آرزوی خورشید را داشت و به تاریکی تسلیم نمی شد. پس از سختی ها ، سرانجام به قلعه بازگشت. اینجا انگشت شست با شاهزاده اش خوشبختانه زندگی می کند.
امکانات:
1. با دقت دانه ها را بکارید تا لانه ای گرم و راحت برای انگشت شست ایجاد کنید
2. لباس و بسیاری از آرایش را انتخاب کنید
3. قورباغه اسپایدر را به خلق لباس عروس دعوت می کند
4- برگ نیلوفر با اشتیاق به او کمک می کند تا از قورباغه فرار کند
5- او پرستوی زخمی را که او را به قلعه برمی گرداند معالجه می کند